می توانید فایل PDF مستندات نوانمایش «صورت های تاریک» را از اینجا دانلود کنید...
مستندات نمايشنامه صورتهاي تاريك
قصّه هَرشا و ترور پيامبر صلي الله عليه و آله:
تفسير القمي : ج1 ص174 ؛ بحار الأنوار:ج 28 ص 97
اخبار موثّق دارم که محمّد او را و هَوویش را گفته اسرارم اگر فاش کنید، کافِرید. و هر دو گفتهاند: «چه حرفها! حالا کدام اسرار؟» و بو بردهاند که همان خلوتها با علی.
المسائل العكبرية: ص77
یادش به خیر لیلهالمَبیت. آن هم ترور بینقصی بود. من و پدر و شادروان ابوجهل خردلی تردید نداشتیم که کار را تمامِ تمامِ تمام میکنیم. غافل که بدتر شروع شد و محمّد همان شب هجرت کرده بود! نه فقط نقشهمان لو رفت که علی صورت تکتکمان را دید. در بستر محمّد خوابیده بود.
التفسير المنسوب إلي الإمام العسكري: ص465
خوش ندارد مردم بگویند یارانی داشت که دعوتش اجابت کردند و پشتش شدند و بر دشمنانش زدند؛ چون دشمنانش را زدند و خیالش آسود، برگشت؛ تیغ بر پشتش زد. محمّد رحیم است.
إرشاد القلوب: ج2 ص331
محمّد پشتش را به پشتِ فاطمه چسباند و علی را پیشِ روش نشاند و حسن را بر این دست و حسینش را بر آن، پس کِسایی بر سر افکند که «خدایا! به صُلح باش با هر که با ایشان به صلح و به جنگ باش با هر که با ایشان به جنگ،»
سعد السعود: ص106
امضا کردیم که به صلح باشیم با هم، و به جنگ باشیم با علی و نگذاریم جانشینِ محمّد شود. هیچ وقت! سالها و سَدهها و تا هر وقت!
الكافي: ج4 ص545
من دیگر مرکَبِ پیامبر نیستم. مرکبِ وصیّ او شدم. در حضور عبّاس ـ عمویش ـ و بنیهاشم، پیامبر مرا و زِرِهش را و انگشتریاش را به ارث به علی داد.
الصراط المستقيم: ج2 ص28
یادت هست محمّد تو و رفیقت را گفت به علی به لفظِ «امیرالمؤمنین» سلام کنید؟
الكافي: ج1 ص292
اسمم فاطمه است، دخترِ پیامبر. در اندوهِ پدر سرم درد میکند. دستمالی بستهام به سرم.
روضة الواعظين: ج1 ص150
یک بار دیگر میکوبیم؛ بیرون اگر نیایید، این خانه را با دَر و همهْ آنها که بدان دَرَند به آتش میکشم!
الإمامة و السياسة: ج1 ص 19
افزودن دیدگاه جدید